سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

امّا امروز این چنین روشن و سبک می رسد! «نومیدی»،هنگامی که به مطلق می رسد،یقینی زلال و آرام بخش می شود.چه قدرت و غنائی است در ناگهان هیچ نداشتن!اضطراب ها همه زادهء انتظارها است.هیچ «گودو»ئی در راه نیست.در این کویر،فریب سرابی هم نیست.جادّه ها همه خلوت،راه ها همه برچیده؛و چه می گویم؟هستی گردوئی پوک!به انتهای همهء راهها رسیده ام؛جهان سخت فرتوت و ویرانه است.چه کنم؟

باز میگردم؛رجعت!بهشتی را که ترک کرده ام،باز می جویم.دست هایم را از آن گناه نخستین،عصیان،می شویم.همهء غُرفه های بهشت نخستین ام را،خویشتن خویش فتح می کنم!طبیعت را،تاریخ را،جامعه را و خویشتن را.

 

در آن جا من و عشق و خدا،دست در کار توطئه ای خواهیم شد،تا جهان را از نو طرح کنیم؛خلقت را بار دیگر آغاز کنیم.در این ازل،دیگر خدا تنها نخواهد بود.در این جهان،من دیگر غریب نخواهم ماند.این فلک را از میان بر می داریم؛پردهء غیب را بر می دریم؛ملکوت را به زمین فرود می آوریم.بهشتی که در آن،درختان همه میوهء ممنوع اند؛جهانی که دست های هنرمند ما،معمار آن است.

 

[بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم؛فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم...]

 

... پایان ...